عشق شیعه فقط حــــیـــــــدر کــــــرار امیر المومنین حضرت علی (ع)
♥•٠·
گفتم عشق یعنی چه؟
گفت: یعنی قل هوالله احد
عشق یعنی ذکر الله الصمد
عشق یعنی ذکر بی حد و عدد
عشق یعنی یا علی مولا مدد
از زبان حمیده جاهدین محمدی:
همه کسانی که بر زندگی شما وارد می شوند دلیلی دارند ؛ یا شما به آنها برای تغییر زندگیتان نیاز دارید یا خود کسی هستید که زندگی آنها را تغییر خواهد داد
ü خدا می داند چه کسی به زندگی شما تعلق دارد و چه کسی ندارد . اعتماد کنید و بگذرید . هر که قرار باشد بماند همیشه خواهد ماند
ü وقت خود را بیهوده صرف توضیح دادن ها نکنید . مردم فقط آنچه را که دوست دارند بشنوند ، می شنوند
ü هرگز برای کسی که شما را می آزارد ، گریه نکنید . در عوض لبخند بزنید و به او بگویید ممنون به خاطر اینکه به من فرصت دادی کسی بهتر از تو را پیدا کنم
ü یک رابطه خوب زمانی است که کسی پذیرای گذشته ، پشتیبان امروز و مشوق فردایتان باشد
ü بقیه مطالب رو هم میذارم برای دفعه دیگه ...
ü فقط یه نکته ! من هر هفته پنج شنبه ساعت 7 عصر در کلوب هستم . سوال و یا درخواست عضویت دارید لطفا به آنجا تشریف بیارید تشکر
از زبان حمیده جاهدین محمدی:
جملاتی هست که دوستشون دارم و ازشون استفاده کردم قسمتی از آنها را الان براتون میذارم و بقیه را در پست دیگری . امیدوارم که از خواندنشان لذت ببرید
کتاب زندگیتان را در این دنیا فقط به روی افراد اندکی بگشایید چون در این دنیا افراد اندکی هستند که درک فصل ها برایشان اهمیت دارد و مابقی فقط کنجکاوند بدانند
یک فرد موفق کسی است که بتواند از آجرهایی که دیگران به طرفش پرتاپ می کنند ساختمان محکمی بسازد
هرگز به خاطر کسی اصالت خود را تغییر ندهید چون هیچ کس بهتر از شما نمی تواند نقش شما را بازی کند پس خودتان باشید شما بهترینید
وقتتان را صرف کسانی کنید که شما را در همه حال دوست دارند آن را بیهوده تلف افرادی نکنید که فقط هرگاه منفعتشان میطلبد دوستتان دارند
از زبان حمیده جاهدین محمدی:
سلام همانطور که می دونید ما در حال تاسیس یک گروه فرهنگی و هنری به نام گادیست ( طرفداران خدا ) هستیم کسانی که مایل به پیوستن به ما هستند می توانند در کلوب به ما بپیوندند . از کسانی که عضو هستند درخواست میکنم روز پنج شنبه و جمعه ساعت 7 بعدازظهر در کلوب حاضر باشند . من در این ساعت آنلاین هستم و به سوالاتتان پاسخ خواهم داد . آدرس کلوب www.cloob.com هست
عزیزانی هم که درخواست عضویت دارند می توانند در همین ساعت به کلوب تشریف بیاورند .نام کاربری من goddeiste هست که می توانید آن را در کلوب جستجو کنید . خوشحال میشوم از نظرات شما مطلع بشوم در ضمن قسمت تماس با ما در این سایت فعال هست . نظرات خودتان را برای من بفرستید در اسرع وقت به شما پاسخ داده خواهد شد . از لطفتان سپاس گذارم . وقت بخیر
می توان زجر کشید و دم نزد .
می توان سختی ها را دید و تحمل نمود
می توان گرسنه ماند ، تشنگی کشید
اما نمی توان آزاد نبود و آزاده نزیست .
رهبرم ! مدیون محبتی هستم که به من آزادی بخشید .
سوگند به یکتای آسمانها
یک روز تمام قلب های آزاده دنیا را به پایت می ریزم
رهبرم ! هر جای دنیا که باشی
هر جای دنیا که باشم
دوستت دارم
و
با تو می مانم
یک روز خواهد آمد .....
یک روز که تمام تقویم های تاریخ آن را ثبت خواهند کرد .
یک روز که با تمام روزهای گذشته فرق خواهد داشت .
آن روز که همه ساعت ها از13/33 عبور می کنند .
روزی که همه سیاهی ها را کنار خواهم زد.
یک روز من یادت را در تمام قلب ها خواهم کاشت
و به تمام جوانه ها آب خواهم داد .
محبوبم !
یک روز من تمام دنیا را به پایت می ریزم
بنشین و تماشا کن !
سرانجام
آن لحظه فرا خواهد رسید .
اززبان حمیده جاهدین محمدی:
یک نفر هست که دوستم دارد
یک نفر هست که دوستش دارم
یک نفر که از ازل تا ابد با من بوده و خواهد بود
کسی که همیشه برای شنیدن حرف هایم اشتیاق دارد
نه رهایم می کند و نه تنهایم می گذارد
و احساس من نسبت به او
فراتر از تمام دوستت دارم های دنیاست .
او به من درس وفاداری را آموخت ، ایستادگی و روشنگری آموخت
و من امروز می خواهم به سهم خودم آنچه را که آموخته ام به او تقدیم کنم
در کلوب منتظرتان هستم
خوشحال می شوم به ما بپیوندید
اززبان من:همون طورکه مژده ی این اتفاق روبهتون داده بودم گروه گادیست درحال شکل گیری هست ویک گروه هنروادبیات هست که یکی ازاعضای این گروه خانم حمیده جاهدین محمدی هستندوماروبه عضویت دراین گروه دعوت کرده ند.ادرس کلوب ایشون روبراتون میذارم امااگرمی خواهیددراین گروه عضو بشیدبایدابتدابه ادرسwww.cloob.comبریدوثبت نام کنید.بعدواردکلوب بشید وبه این ادرس برید.http://www.cloob.com/udf/goddeisteمن خودم ثبت نام کردم واولین کسی بودم که عضو شدم...امیدوارم شماروهم اونجازیارت کنم.منتظرهمه تونم.بخصوص دوستان خوبم.
اززبان حمیده جاهدین محمدی:
واقعیت چیست؟
What is reality?
آیا همه حقیقت را می دانید ؟
Does everyone know the truth?
آیا خواهان شنیدن حقیقت هستید؟
Do you want to hear the truth
یک بار دیگر به بلیط های یادگاریتان نگاه کنید
One more time to see their memorial tickets
و به یاد بیاورید کنسرتی را که هیچگاه برگزار نگشت
Recall that the concert did not take place and no
و سرانجام
And finally
What is it ?
What is it?
برگزار خواهد شد
Will be held
رازهای مایکل ! ناگفته های مایکل! حقایق مایکل
Michael secrets! Untold Michael! Facts Michael
در رمان دل کور
In the heart of the novel Blind
آخرین آرزوی مایکل جکسون
Michael Jackson's last wish
او را بخوانید ! او را بشنوید ! او را ببینید !
he read! Listen to him! See her!
به همراه انتشار آلبوم آهنگ های مورد علاقه مایکل جکسون
در آلبوم بیداری مایکل.
With the release of Michael Jackson's favorite song
Awakening album Michael
برای اولین بار در جهان بشنوید
For the first time in the world to hear
و اینک شمارش معکوس برای بیداری مایکل آغاز گشته است
Countdown has begun to wake Micha
اززبان حمیده جاهدین محمدی:
می گویند دنیا غیر قابل پیش بینی ترین جایی است که می شناسیم و این برای من ؛ برای کسی که تجربیاتش به اندازه اهدافش بزرگ بوده ، یک حرف کاملا واقعی است .
می گویند آدم عجیبی هستم . حق هم دارند این را بگویند . من شبیه هیچ کدام از آدم هایی که تاکنون دیده اند نیستم . نه می توانم مثل خودشان خیانت کار باشم و پیشنهاد رشوه هایشان را قبول کنم و نه آنقدر ترسو هستم که با تهدیدهایشان از میدان به در شوم . عجیب بودن هم برای خودش عالمی دارد مخصوصا اگر قرار باشد نویسنده یک رمان ممنوعه باشی آن هم رمانی که به خاطر آزادی بیان ، انتشارش در آمریکا ممنوع است . همه چیز هیجان انگیز خواهد بود وقتی بدانی تعداد آدم هایی که خواهان شنیدن حرف هایت هستند صدها برابر از تعداد کسانی که مقابلت ایستاده اند ، بیشتر هست . من این هیجان را به تمامی مردم کشورم تقدیم می کنم . تقدیمی از صمیم قلب به آزادترین ملت دنیا ، به رهبر عزیزم و تقدیم به تمام انسان های آزادی خواه دنیا با این امید که روزی سرانجام خفتگان در خواب هم از خوابشان بیدار بشوند .
... من برای سال جدید( رمان ممنوعه ، دل کور ) را منتشر خواهم کرد. رمانی که سرشار از ناگفته هاست . این رمان کاملا واقعی است و تمام اسامی آدم ها ومکان ها به خاطر حفظ حرمت افراد در آن به صورت مستعار بیان خواهد شد . زمان هم تا حدودی جمع و جورتر شده است . امیدوارم بتوانم با چاپ این کتاب تسلی بخش خاطر قلب کسانی باشم که در بند بی رحمی های این دنیا ، آرزوهایشان ، سالهای زندگیشان حتی هستی اشان را باختند . فصل هایی از این کتاب هم به طور اختصاصی به مایکل جکسون و آخرین خواسته هاو آرزوی که سعی کرده ایم در این کتاب به آن تحقق ببخشیم اختصاص خواهد یافت . این کتاب را به طرفداران واقعی او تقدیم می کنم و امیدوارم که دنیا را از دریچه واقعی اش ببینید نه از زاویه ای که شما را تشویق به دیدن آن می کنند . در آخر از لطف تمام کسانی که من را در نوشتن این کتاب یاری کردند تشکر می کنم . منتظر انتشار رمان ممنوعه دل کور باشید ....
اززبان حمیده جاهدین محمدی:در بسیاری از روزهای زندگیم در سالهای گذشته ، در روزهای نوجوانی به این سوال اندیشیده ام که چطور می توان یک نفر ، یک خانواده و یا حتی یک جامعه را نجات بخشید .؟ آیا حاضرم برای این کار تلاش زیادی انجام دهم ؟ آیا می توان در این راه استقامت به خرج داد ؟....
این ها پرسش هایی بود که در تمام آن روزها از خودم می پرسیدم و در جواب به آنها بود که رمان خاطرات مرده خلق شد تا پاسخی باشد بر تمام سوالای ذهن من . رمانی که حاصل هیجان ها ، بی قراری ها و شورها و تلاش های نوجوانی است و درست مانند صاحبش تلاطم های زیادی را پشت سر گذاشته تا اینک شما مخاطبش باشید .
من خاطرات مرده را یک جور تلاش برای رسیدن به اهدافی ارزشمند در آن روزها می دانم و یک فصل از کتاب بعدی ام را هم به پشت پرده این رمان اختصاص داده ام امیدوارم از آنچه می خوانید پند بگیرید . و اینک چند راز درباره رمان خاطرات مرده :
من اولین جملات خاطرات مرده را در 16 سالگی نوشتم و چهار سال بعد وقتی پایان آن را نوشتم هنوز نمی دانستم که قرار به اندازه تمام سفرهای من فاصله بین قاره ها را برای چاپ شدنش بپیماید . خاطرات مرده به خاطر قاره پیمایی رکوردار گینس است .این رمان اولین رمانی بود که منتشر کردم و ترکیبی از ادبیات و روان شناسی ، دو رشته مورد علاقه من و سبک جدیدی در ادبیات محسوب می شود .
به خاطر علاقه ام به گل های لیلیوم و رز ، نام دو قهرمان کتابم را لیلیان و رز گذاشتم
محتوای کلی و روند داستان ساختگی است اما بعضی از شخصیت ها را از دنیای واقعی الهام گرفته ام .
روزهایی که خاطرات مرده را می نوشتم دوستی به من دو آهنگ هدیه کرد. اکنون خودش نیست اما یادش در قلب من باقی خواهد ماند . آهنگ های
یکی از آهنگ ها را به یادگاری از رمان خاطرات مرده برایتان گذاشته ام امیدوارم آن را پذیرا باشید ...
حمیده جون ازت ممنونم.
ولتر نویسنده معروف فرانسوی ، جمله ای زیبا دارد که من آن را خیلی دوست دارم . او می گوید : کتابی که شما در عرض دو یا سه ساعت می خوانید ، ما چند سال و یا حتی یک عمر برای نوشتنش وقت صرف کرده ایم
و این شاید بزرگترین تفاوت ما و شما باشد . ما باید دنیا را به خوبی ببینیم و با دقت آن را بررسی کنیم و هزار بار از خودمان بپرسیم که چه می خواهیم بگوییم و چطور می خواهیم بگوییم . باید از خودمان بپرسیم هدفم از نوشتن چیست و می خواهم مردم چه چیزی را بدانند و چه راهی را بروند و یا می خواهیم از چه چیزی دوری کنند . وقتی توانستم به تمامی این سوالات جواب بدهیم آن وقت زمان این فرا می رسد که یک رمان خلق کنیم . خلق کردن کار آسانی نیست و من تا زمانی که خاطرات مرده را ننوشته بودم نمی توانستم معنای عمیق آن را متوجه شوم اما وقتی شروع به نوشتن کردم فهمیدم که خداوند چقدر آفریننده بزرگی هست و معنای خلقت چقدر بزرگ و غیر قابل وصف هست . تازه آن وقت بودم که فهمیدم هیچکس به اندازه یک خالق نمی تواند مخلوقش را دوست داشته باشد بنابراین تعجبی نداشت که نوشتن این رمان چند سال به طول بیانجامد . من معتقدم آدم ها در پشت آثارشان پنهان می شوند فرقی هم نمی کند چه کاری انجام می دهند و یا چه شغلی دارند مهم این هست که ناگفته هایشان را بیان می کنند و تنها درک همین ناگفته هاست که ما را به آنها نزدیک می کند. زمانی که من شروع به نوشتن این رمان کردم 16 سالم بود و این اولین رمانی بود که می نوشتم و می خواستم رمانی خلق کنم که حتی یک صفحه اش با خاطرات مرده ای که شما اکنون می خوانید هیچ شباهتی نداشت . هر روز که می گذشت من مصمم تر می شدم که شخصیت هایی از دنیای واقعی را به کتابم اضافه کنم و بعد منتظر می ماندم تا نتایج کارهایشان را ببینم و آن را با مسیر کلی داستانم که ساخته ذهنم بود تطبیق بدهم اما چند سال بعد وقتی که از پله های طبقه چهارم یک دانشگاه بزرگ بالا می رفتم تا نظر استادم را درباره محتوای کتابم بپرسم خودم هم باورم نمی شد که بعد از گذشت چند سال هنوز این رمان به پایان نرسیده است آن روزها امید داشتم بتوانم در دنیای واقعی تغییری ایجاد کنم و با همین امیدها هم بود که قدم به آخرین پله گذاشتم استادم به همراه تعداد زیادی از دانشجویانش پشت در اتاق ایستاده بود و به محض اینکه سلام کردم در جوابم گفت : سلام لیلیان
به دنبال این حرف همه برگشتند تا بدانند لیلیان کیست و من از نگاهشان شوکه شدم اما چیزی نگفتم و به همراه استادم به اتاقش رفتیم جایی که او در آنجا خلاصه داستانم را روبروی من گذاشت و با هیجان گفت که می خواهد بیشتر درباره آن صحبت کنیم و دوست دارد بداند که این اتفاقات دقیقا چه زمانی رخ داده اند . اما من در جوابش آرام گفتم که همه چیز خیالی است و هیچ کدام از حوادث کتابم واقعیت ندارد
این بار نوبت او بود تا شوکه شود . باورش نمی شد هیچ چیز واقعیت ندارد و من آرام بودم که سرانجام می توانم برای کتابم پایانی بسازم . او به من امید فراوانی داشت و من به کتابم و پایان خوبش امید فراوانی داشتم . اما حالا ......
بانوی خاطرات من ! اینجا روی این زمین ! من هر روز آدم هایی را می بینم که هویتشان را به حراج می گذارند . حراجی به نام پیشرفت . حراجی عجیبی است اما واقعیت دارد . اینجا هر روز نمایش خیانت کاران را می بینم و مردمی که برای دیدن این خیانت ها به زندگیشان چوب حراج می زنند . من قلب های شکسته را دیدم ، اشک ها را دیدم ، دردها را دیدم ، من ناگفته ها راشنیده ام پس نمی توانم شبیه هیچ کدام از آن آدم ها باشم و......
. این روزها هر روز در دعاهایم می خوانم : پروردگارا مرا نیرومند ساز ، گرچه پایان راه ناپیداست . مرا نیرومند ساز تا حقیقت را آشکار کنم .
توصیف و تخیل بالای نویسنده در جذب مخاطب مؤثر است نویسنده ای که به خوبی از عهده توصیف برآید، خواننده به راحتی خود را جای نویسنده قرار می دهد، هنگامیکه توصیفات ناملموس باشد، خواننده توان قرار دادن خود را به جای نویسنده ندارد.
تعداد زیاد نویسندگان مانع از شناخته شدن نویسنده نمی شود شناخته شدن نویسنده مربوط به داشتن قلم است نوشته های قوی همواره مخاطب خود را دارد.